سلام
خبرگزاری فارس:
یک تحلیلگر و اندیشمند پاکستانی در تحلیلی از انتخابات ایران و نقش رسانههای غربی در ایجاد جنجال در ایران نوشت انتخابات ریاستجمهوری ایران فرصتی برای اسلامستیزان غربی بود و شواهد نشان میدهد که حتی "میرحسین موسوی " نیز در دام تبلیغات دروغین و جنجالی غرب افتاد.
به گزارش فارس، "ظفر بنگاش " اندیشمند پاکستانی در تحلیلی از انتخابات ایران، این انتخابات و جنجال پس از آن را فرصتی برای غربیها دانست که علیه ایران جنجال بر پا کنند.
بنگاش نوشت: انتخابات ریاستجمهوری ایران که در 12 ژوئن [22 خرداد] برگزار شد و در آن محمود احمدینژاد، با اختلافی بسیار از رقیب خود، "میر حسین موسوی "، پیشی گرفت فرصتی برای اسلامستیزان غربی فراهم ساخته است تا بار دیگر تیرهای زهرآلود حقد و کینه خود را علیه اسلام پرتاب کنند.
ظفر بنگاش افزود: رسانهها و بوقهای تبلیغاتی کشورهای غربی حتی پیش از آغاز رایگیری، در همه جا میرحسین موسوی را برنده این انتخابات اعلام کرده بودند ولی وقتی نتیجه انتخابات مطابق تصورات آنها نشد و آروزهایشان را محقق نکرد، بلافاصله به پخش شایعه "تقلب " اقدام کردند.
شواهد نشان میدهد که حتی میرحسین موسوی نیز در دام این تبلیغات دروغین و جنجالی غرب افتاد و به محض پایان ساعت اخذ رای، در یک کنفرانس مطبوعاتی، پیروزی خود را اعلام کرد. ولی وقتی هنوز هیچ رایی شمارش نشده است، او چگونه میتواند ادعای پیروزی کند؟
بنگاش نوشت: با شمارش آراء نخستین صندوقها، همین که معلوم شد احمدینژاد با اختلاف بسیار بالا از رقیبش جلو افتاده است، رسانههای غربی به سردمداری "بی.بی.سی. " القای تردید در سلامت و صحت انتخابات را آغاز کردند و رسانههای دیگر نیز همین خط را در پیش گرفتند.
چیزی نگذشت که سیل اتهامات در خصوص پیشتازی احمدینژاد، در حجمی انبوه و بهشکلی گسترده به سمت انتخابات ایران روانه شد. اما دامنزدن به این اتهامات همگی ناشی از تصورات جانبدارانه رسانههای غربی درباره پیروزی موسوی بوده است.
بنگاش ادامه داد که یکی از علل محاسبات غلط خبرنگاران غربی در تحلیل درست از روحیات مردم ایران ناشی از این است که آنان در هتلهای پنجستاره شمال شهر تهران، مانند استقلال، آزادی و ... مستقر میشوند.
وی افزود: شاید جسم این قشر از جامعه ایرانی در منازل گرانقیمت مناطق مرفه تهران باشد، ولی روح و ذهنشان در اروپا و آمریکای شمالی سیر میکند، یعنی همان کشورهایی که دائماً به آنها سفر میکنند.
بنا بر این گزارش، خبرنگاران غربی از قبل به نحوی تربیت شدهاند که به جمهوری اسلامی ایران دارای نوعی نگاه بغضآلود و بدبینانه هستند، و تنها با یک بهانه ساده درباره قضایای ایران قضاوت میکنند و ساکنان مناطق مرفه تهران نیز با ارائه دیدگاههای غرضورزانه خود به این خبرنگاران، در واقع خوراک رسانههای غربی را فراهم میکنند. آن وقت میبینیم که تصاویر کلیشهای سیاهی از دریچه دوربینهای آنها به دنیا مخابره میشود.
بنگاش نوشت: شاید ذکر چند نمونه به روشنشدن مسئله کمک کند؛ چند هفته پیش از انتخابات ایران، رسانههای غربی به شکلی هماهنگ چنین تحلیل میکردند که مردم ایران انتخابات را تحریم خواهند کرد زیرا به نظام کنونی ایران "اعتقاد " ندارند. ولی پس از آنکه مناظرات کاندیداها به گسترش شور و هیجان در میان مردم ایران منجر شد، آنها با ساز خود نوای دیگری نواختند و این بار دوربینهای خود را روی پوشش جمعیت عظیمی که میرحسین موسوی به خود جلب کرد، زوم کردند و تعمداً از نشان دادن موج عظیمتری از مردم که به طرفداری از احمدینژاد بهراه میافتاد، خودداری کردند.
در خروجیهای رسانههای غربی، از واژه "جمعیت اجارهای " برای اشاره به طرفداران احمدینژاد استفاده میکردند. عموم مردم غرب به هیچوجه با این تفاوتها آشنایی ندارند، ضمن آنکه اصولاً علاقه چندانی به مسائل ایران از خود نشان نمیدهند. اطلاعات آنها درباره ایران صرفاً از طریق "چرندیاتی " است که رسانهها به خوردشان میدهند و آن هم در یکی دو مورد خلاصه میشود که: ایران در حال ساخت بمب اتمی است و احمدینژاد خواستار محو اسرائیل است.
وی نوشت: این پیشداوریها در کنار حرف و حدیثهای ایرانیانی که به آمریکا مهاجرت کرده و در کشورهای غربی ساکن شدهاند و البته با جمهوری اسلامی ایران بشدت مخالفند، تشدید میشود.
رسانههای غربی با پیروی از همین خط شروع به گمانهزنی درباره پیروزی میرحسین موسوی کردند. علاوه بر این، نفرت آنها از احمدینژاد -رئیسجمهور جسوری که با پاسخهای استادانه خود در مصاحبههای رسانههای غربی با وی در تنگنا قرار میگرفتند- مانع از دیدن این حقیقت میشد که احمدینژاد از حمایت گسترده تودههای مردم ایران برخوردار است.
سادگی و تواضع احمدینژاد باعث شده است تا نه تنها ایرانیان، بلکه مسلمانان جهان به او احترام بگذارند. هر چه رسانههای غربی وی را دست میانداختند، محبوبیت او در میان مردم عادی ایران افزونتر میشد. ولی این محبوبیت صرفاً ناشی از هیجانات احساسی نبود. احمدینژاد به شعارهای انتخاباتی خود در سال 2005 عمل کرد و با دیدار از مناطق روستایی و محروم که اکثریت جمعیت ایران را تشکیل میدهد، مسیر مصرف درآمدهای ایران را به نفع آن مناطق تغییر داد.
مردم این مناطق همان کسانی بودند که رهبران دوران سازندگی، اصلاحات و سایر شخصیتهای غربگرا از آنها غفلت کرده بودند. اما خبرنگاران غربی در دام طفیلیهای قشر طاغوتی در تهران افتادند. بهرغم این واقعیت که مردم ایران از میرحسین موسوی به دلیل رفتار و سلوک متواضعانه و همچنین توانمندیهایش در اداره اقتصاد در سالهای جنگ تحمیلیِ عراق ضد ایران، خاطرات خوبی دارند، متاسفانه به نظر میآید که آن انگلها حتی در تیم ستاد تبلیغاتی میرحسین موسوی نیز نفوذ کردهاند.
در اینجا باید یادآوری کنیم که موسوی هرگز به هیچ مقام دولتی انتخاب نشده است؛ وی در زمان حیات حضرت امام خمینی به امر ایشان به مقام نخستوزیری منصوب شد و تنها رئیسجمهور بود که با انتخابات به این مقام و جایگاه دست مییافت.
در سال 1989، در اصلاحیهای که در قانون اساسی انجام شد، پست نخستوزیری حذف و کلیه اختیارات اجرایی به رئیس جمهوری تفویض گردید.
برخی طرفداران موسوی به پیروزی احمدینژاد با چنین اختلاف بالایی با شک مینگرند. آنها فکر میکردند انتخابات به دور دوم برسد، زیرا هیچیک از نامزدها نمیتوانستند نصاب 50 بهاضافه یک درصد آراء را که در قانون اساسی پیشبینی شده است کسب کنند. این تصور نیز بر اساس احساساتِ ناشی از مشاهده جمعیت کثیر هواداران موسوی در اذهان آنها شکل گرفته است. احمدینژاد، دو روز پیش از انتخابات، از بیم اینکه مبادا جمعیت حاضر در محل برگزاری برنامه تبلیغاتی او در زیر دست و پا له شوند حضور خود در یکی از اجتماعات طرفدارانش در تهران را لغو کرد.
این خبر بر هیچیک از خروجیهای رسانههای خارجی قرار نگرفت و آنان اجتماع عظیم مردمی را که در روز 14 ژوئن به مناسبت پیروزی احمدینژاد صورت گرفت نیز گزارش نکردند. در عوض، روی راهپیمایی طرفداران موسوی در روز 15 ژوئن که به دلیل پخش شایعاتی مبنی بر بازداشت او بهراه افتاده بود، متمرکز شدند.
البته وقتی کذب بودن این خبر ثابت شد، آنها ترفندی دیگر به کار بستند و مدعی شدند که مقامات ایران هر گونه راهپیمایی را ممنوع اعلام کردهاند. آنگاه که کذب بودن این ادعا نیز روشن شد، تاکتیک خود را عوض کردند و گفتند که هواداران موسوی ممنوعیت راهپیمایی را نادیده گرفتهاند و دولت را وادار به "عقبنشینی " کردهاند.
با وجودی که مردم به آتشزدنِ اتوبوسها و شکستن شیشهها اقدام کردند و به اموال [عمومی] خسارت زدند، ولی مسئولان هیچ اقدامی در ممانعت از انجام راهپیمایی نکردند.
در پایان راهپیمایی، عدهای به مراکز بسیج حملهور شدند و درست در همین التهابات بود که هفت نفر بر اثر تیراندازی کشته شدند. با تاریک شدن هوا، آرامش به شهر بازگشت، ولی هر دو رقیب از طرفدارانشان خواستند روز 16 ژوئن در میدان ولیعصر تهران اجتماع کنند که حامیان احمدینژاد کمی زودتر حاضر شدند و کنترل اوضاع را به دست گرفتند.
شورای نگهبان نیز در همان روز اعلام کرد آراء صندوقهایی که به ادعای اوپوزیسیون [میر حسین موسوی]، در آنها تقلب صورت گرفته است، بازشماری میکند. حامیان موسوی این امر را رد کرده و خواستار ابطال نتایج انتخابات 12 ژوئن و برگزاری دوباره انتخابات ریاستجمهوری شدند.
در میان قیل و قالهایی که بحث تقلب در انتخابات را در دهانها انداخته است، باید به چند واقعیت اساسی بدقت توجه کرد. شاید احمدینژاد به دلیل صراحت لهجه در بیان دیدگاههایش در غرب محبوبیتی نداشته باشد، ولی در ایران از او حمایت گستردهای میشود. حامیان او روستائیان و اقشار ضعیف و کم درآمد شهرها و مذهبیها هستند که قشری عظیم از جمعیت ایران هستند.
طبقه متوسطِ تحصیلکرده درواقع اقلیتی هستند که اکثراً در مناطق مرفهنشین تهران زندگی میکنند. فرزندان آنها به دانشگاه میروند، سوار اتوموبیلهای گرانقیمت میشوند و پاتوقهایشان هتلهای پنجستاره است.
وی نوشت: اغلب همین تیپ آدمها هستند که گرد موسوی را گرفتند. البته منصفانه نیست که بگوییم موسوی شخصاً آشوبگران را به ایجاد خشونت ترغیب کرده باشد، ولی شکی نیست که در حلقه اطرافیان او عوامل فتنهگری هستند که به آشوبها دامن میزنند.
حامیان احمدینژاد عموماً طبقات فقیر جامعه هستند. اکثر آنها زبان انگلیسی نمیدانند و شاید همین نیز باعث شده تا نتوانند احساسات و دیدگاههایشان را به خبرنگاران غربی منتقل کنند. هرچند آن خبرنگاران نیز برای مصاحبههای خود بهسراغ این چنین مردمی نمیروند.
این مردم قاطعانه پشت سر انقلاب ایستادهاند و میدانند که منافعشان در کجاست. بیشترین فداکاریها در جنگ هشت ساله عراق علیه ایران را همین اقشار از ایرانیان به منصه ظهور گذاشتند و از انقلاب دفاع کردند.
سخن ما نظریهپردازی و حدس و گمان واهی نیست. برای حرف خود دلیل مستند داریم. "کن بالن " (Ken Ballen) و "پاتریک دوهرتی " (Patrick Doherty) سه هفته پیش از انتخابات، یک افکارسنجی از مردم ایران به عمل آوردند که طبق آن ثابت شده بود مردم ایران به نسبتِ دو به یک به احمدینژاد رای میدهند.
آنان نتایج تحقیقات خود را در مقاله مشترکی تدوین کردند و در شماره 15 ژوئن 2009 روزنامه واشنگتنپست به چاپ رساندند. در بخشی از مقاله آنان آمده است: "در حالیکه گزارشهای خبریِ رسانههای غربی از تهران در روزهای منتهی به رایگیری، تلاش کردهاند تا عموم مردم ایران را مشتاق انتخاب رقیب اصلی احمدینژاد، یعنی میرحسین موسوی، نشان دهند، اما نمونهگیری علمی ما از تمام سی استان ایران نشان داد که احمدینژاد پیشتاز است. "
دو سازمان غیر انتفاعی آمریکایی به نامهای "آینده بدون ترور؛ مرکز افکار عمومی " و "برنامه راهبرد آمریکایی در بنیاد آمریکا " از یازدهم تا بیستم ماه می، این نظرسنجی را انجام دادند که سومین مورد در نوع خود ظرف دو سال گدشته محسوب میشود. این نظرسنجی تلفنی از یکی از کشورهای همسایه ایران (احتمالاً از دبی) انجام شد و قسمت مربوط به تحقیقات میدانی نیز به زبان فارسی توسط یک شرکت افکارسنجی اجرا شد.
این شرکت به دلیل همکاری با شبکههای ABC و BBC به دریافت جایزه EMMY موفق شده است. منابع مالی این نظرسنجی را صندوق برادران "راکفلر " تامین کرده است که به هیچ وجه ارتباطی با دولت ایران و احمدینژاد ندارد.
در گزارشها و تحلیلهای اخیر رسانهها، به این گمان بسیار دامن زده شد که همه جوانان ایرانی با حکومت اسلامی ایران مخالف هستند. ولی نتیجه پژوهشی که این موسسه آمریکایی انجام داد عکس قضیه را ثابت میکند. این تصور و تلقی غلط ناشی از این است که خبرنگاران غربی فقط با جوانان ساکن در مناطق شمالی شهر تهران و بخشی از اقشار تحصیلکرده صحبت میکنند. در حالیکه این جوانان نازپرورده و ثروتمند، نماینده کل ملت ایران نیستند.
برخلاف گزارشهای رسانهها، اینترنت نیز منادی و یا مسبب تغییر نیست. تحقیقات "کن بالن " و "پاتریک دوهرتی " نشان داده است که "تنها یکسوم ایرانیان به اینترنت دسترسی دارند، در حالیکه از میان گروههای سنی مختلفی که به احمدینژاد رای دادهاند، جوانان هجده تا بیست وچهار ساله بزرگترین بخش را تشکیل میدهند. "
از نتایج این نظرسنجی چیزهای شگفتانگیزتری نیز کشف شده است. برخی از گزارشها درباره احراز رای بالای احمدینژاد در مناطق آذریزبان تشکیک کردهاند. جواب نظرسنجی کن بالن و پارتیک دوهرتی چنین است: "گستره حامیان احمدینژاد در تحقیقات ما پیش از انتخابات معلوم بود. مثلاً در مدت تبلیغات انتخاباتی، موسوی بر هویت آذری خود بسیار تاکید میکرد تا رای آنها را به سوی خود جلب کند، زیرا آذریزبانها دومین جمعیت قومی را بعد از فارسها در ایران تشکیل میدهند. اما تحقیقات ما نشان میداد که محبوبیت احمدینژاد در میان آذریها در مقایسه با موسوی به نسبتِ دو به یک است. "
فهمیدن علت این امر دشوار نیست. احمدینژاد برخلاف روش گذشتگان، به میان ضعفا و محرومین رفته است. آنان نیز با رای خود قاطعانه از او حمایت کردند. این تحقیق، نظریه ما را نیز که میگفتیم حامیان موسوی عمدتاً اقشار دانشگاهی و ایرانیان ثروتمند هستند، تایید کرد. این افراد دارای روابط خاصی هستند و میتوانند دیدگاههای خود را به خبرنگاران غربی منتقل کنند و تصویری که آنان از ایران ساختهاند از دریچه دوربینهای رسانههای غربی به دنیا نمایانده میشود.
نکته آخری که باید روشن شود این است که بعضیها میگویند که ایرانیان دو هفته مانده به انتخابات، درباره فرد دلخواه خود تصمیم میگیرند. شاید این امر درباره خواص شهرنشین صادق باشد، اما جمعیت روستایی بخوبی حامی و دوست خود را میشناسد.
از آن گذشته ممکن است آراء مردم به هر طرفی متمایل شود، چه بسا به ضرر احمدینژاد و به هیچ وجه نمیتوان پیشبینی کرد که همه رایها به نفع موسوی به صندوقها انداخته شده باشد.
بالن و دوهرتی گزارش دادهاند که در حین اجرای نظرسنجی تقریباً یکسوم ایرانیان هنوز درباره رایگیری به تصمیم قاطعی نرسیده بودند. ولی نظرسنجی ما نشان داد که گزارش مقامات ایرانی درباره نتایج رایگیری صحیح است، یعنی احتمال تقلب گسترده در انتخابات وجود نداشته است.
در اینجا باید مقایسه سریعی بین وقایع انتخابات لبنان در هفتم ژوئن 2009 کنیم. هزاران تن از لبنانیها با هزینه عربستان از کشورهای خارجی به لبنان آورده شدند تا به سود گروه 14 مارس به رهبری "سعد الحریری " [برخوردار از حمایت آمریکا و غرب] رای دهند. سعودیها حتی به هر یک از لبنانیها 500 دلار پول تو جیبی دادند. بهرغم این تقلب بزرگ، گروه سعد الحریری تنها به احراز 68 کرسی پارلمان لبنان موفق شد (که دو کرسی از دوره قبلی کمتر است)، در حالیکه ائتلاف گروههای حزبالله موفق به کسب 58 کرسی مجلس شد (که فقط یک کرسی کمتر از دوره قبل است).
سه نامزد نیز مستقل شرکت کرده بودند. با وجود این، "سید حسن نصرالله " دبیرکل حزبالله بههیچوجه درخصوص تقلب در انتخابات لب به شکایت نگشود و از حامیانش خواست نتیجه را پذیرفته و به زندگی خود ادامه دهند.
هیچیک از رسانههای غربی به تقلب در انتخابات لبنان اشاره نکردند و فقط به ذکر این مطلب بسنده کردند که حزبالله شکست خورد.